میرمَهنای دُغابی .میرمَهنای دُغابی. میرمَهنا

چرا این اسم رو نشنیده بودم؟! . حتما خیلی ها هم مثل من نشنیدن .

بر جاده های آبی سرخ! کتابی از نادرابراهیمی واقعا بزرگ از زندگی بزرگمرد نامدار به عمد گمنام مانده به نام میرمَهنای دُغابی! امیرِناوبران و سالار دریاداران و قایق رانان تاریخ ایران و بزرگ ترین سردار دریایی ایران از آغاز اسطوره تا قلب واقعیت .

میرمَهنای دُغابی ، اصلی ترین شخصیت این داستان ، سردار بی پروای دریای جنوب بود: زبَرمردی که ایران ، فراوان بدهکار اوست ؛ بدهکاری که تا این لحظه ، فرصت پرداختن ِ بخش ناچیزی از دِین خود را به او نداشته است؛ چرا که استعمار ، در طول دو قرن ، خیره سرانه کوشید که نام این سالار پیکارگران با ایمان را آنچنان پنهان نگه دارد که گویی هرگز وجود نداشته است و اگر هم داشته جز یک راهزن دریایی جسور چیزی نبوده است .

بیگانه حق دارد میرمَهنای ما را "خطرناک ترین دریایی خلیج فارس و دریای عمّان" بداند ،و او را درست به همین گونه در دایره المعارف های بزرگ دریایی خود معرفی کند .

نادرابراهیمی بیش از ده سال(1358-1348) از عمر شریفش رو برای شناختن میرمَهنای بزرگ گذاشت ، سال 70 هم فیلمنامه ای در 16 کتاب نوشت تا مجموعه ای تلویزیونی ازش ساخته بشه که قصه ی ناشدنِ این کار بزرگ هم خودش قصه ای است پر غصه و به قول فردوسی بزرگ داستانیست پُر آب چشم!

دستهایی که از همون اوایل انقلاب تا دو دهه بعد که نادر ابراهیمی بود و تا حالا همچنان مانع ساخت سریال و فیلمی شدن که میتونست حافظه ی تاریخی ما رو غنی تر کنه و عزت و اعتماد به نفس جمعی ما ایرانیان رو بالا ببره . و عجیب اسم ابراهیم حاتمی کیای بزرگ تو این ناشدن تو ذوق میزنه! و جالب اینکه:

در همان روزگار شنیدم که یک تهیه کننده ی ترک با تنی چند از ثروتمندان حجاز به گفتگو نشسته است تا فیلمی درباره ی نه میرمَهنای ایرانی، که میرمُهنّای عرب بسازند و باز با جعل اسناد و مدارک نشان بدهند که این سردار بزرگ ایرانی، نه علیه انگلیسی ها ، هلندی ها ، عثمانی ها ، عرب ها ، که علیه ایرانیان می جنگیده است تا جنوب ایران را از ایران جدا کند .

و درد دیگه ای که نادر ابراهیمی بهش اشاره کرده سرقت و انتقال به خارج از ایرانِ چندین و چند صندوق از اسناد بسیار بسیار گرانبهای مخزن اسناد وزارت امورخارجه در دوره ی وزارت دکترسنجابی و قطب زاده است که مجموعه ای از مکاتبات میرمهنا با کریمخان زند و هم اسناد دیگری در بابِ نهضت میرمهنا و مبارزات مردم جنوب ایران -تنگستانی ها و دیگران - علیه انگلیسی ها هم در این صندوقها بوده است .

درخت سدری که مردم جنوب به یاد میرمهنا کاشته بودند و در گذر زمان به درخت سدر میرمعنا تغییرنام یافته بود و مردم درونش شمع روشن کرده و بهش دخیل می بستند هم گویا سال 72 درخت نابود و خیابانی از روی آن گذرانده اند!

نادر ابراهیمی بقعه ای به نام امامزاده میرمعنا و بقعه ی میرمُهنّا هم در جنوب ایران می بینه که نمیدونم الان هم هست یا نه!

به قول نادر ابراهیمی:

تاریخ را از نو باید نوشت
نه آنگونه که تاریخ نویسانِ نوکرِ دربارها
و تاریخ نویسانِ مطیعِ اوامرِ اجانب نوشته اند
بل آنگونه که حس شود قلم در دستِ مردمِ آگاه و دردشناسِ کوچه و بازار بوده است

در باره ی کتاب تو پست بعد می نویسم . کتابی که که خوندنش به خاطر مشکلات و مسائلی برای من سه ماه و سه هفته طول کشید ولی خوشحالم که خوندمش و ارزشش رو داره بیشتر از این برای شناختن همچین کسانی وقت بگذاریم .


مشخصات

  • جهت مشاهده منبع اصلی این مطلب کلیک کنید
  • کلمات کلیدی منبع : میرمَهنای ,جنوب ,ابراهیمی ,اسناد ,دُغابی ,نادر ,میرمَهنای دُغابی ,نادر ابراهیمی ,جنوب ایران ,مردم جنوب ,تاریخ نویسانِ
  • در صورتی که این صفحه دارای محتوای مجرمانه است یا درخواست حذف آن را دارید لطفا گزارش دهید.

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

لوله و اتصالات آموزش حسابداري هلو کلبه شعر ایمان-توکل-استقامت Cesar شمیم باران Tyler Adam عکاسی فضای باز کودک موزیک فارس